دنیای سنگی

بسلامتی خدایی که ذره ای مردی تو وجود هرکه به من رسیدنذاشت تابفهم فقط خداست که نامردنیست.بسلامتی خدایی که وقتی بدبختیوعاشق کنه قدرعشقش بهش اشک میده.بسلامتی خدایی که وقتی بنده ی عاشقش آرزوی مرگ میکنه اونقدرمرگشودور می کنه که بفهمه تواوج بدبختی بخندی تامعشوقت آرزوی زنده بودنتوکنه.بسلامتی عشقم خداکه جزنامردی ازم ندیدولی تاآخرخط باهامه.

نوشته شده در سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:2 توسط bahar| |

خیلی سخته ساعت ها توخیالت باهاش حرف بزنی اماوقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی.....

خیلی سخته وقتی پشتت بهشه اشک روی گونه هاتوخیس کنه امامجبورباشی بخندی که نفهمه هنوزم دوسش
داری.....
 
خیلی سخته که گل آرزوهاتو،توی باغ دیگری ببینی هزارباربا خودت بشکنی وزیرلب بگی:گل من باغچه ی نو مبارک.....
 
خیلی سخته سخت ترین سیلی روازکسی بخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود.....
 
 خیلی سخته که تلخ ترین لحظات روکسی برات بسازه که بااون بهترین لحظه روداشتی....
 
خیلی سخته که پارسال بااون زیربارون راه می رفتی اما امسال راه رفتن اون روبایکی دیگه تماشامیکنی....
 
خیلی سخته که برای رسیدن به عشقت انتظار روبه جون بخری وبعداینوبشنوی:
دوستت ندارم.......
 
خیلی سخته بشنوی بگه دوستت ندارم ولی بازم دوسش داشته باشی...
**دوستت دارم**

 

نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:22 توسط bahar| |


Power By: LoxBlog.Com